زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شام غریبان
دیدی شکست حرمت پـنـجـاه سـاله ام دیـدی نـمـاز نـافـلـۀ من نـشـسـتـه شد دستی که بوسه میزدیش صبح و ظهر و شام بین طـناب شـمـر زنـازاده بـسـته شد من خسته نیـستم ز صدا کردنت ولی آنقدر زد سنان به تـنم تا که خسته شد دست غریبه ای به نخ معجرم نخورد اما سه چهار جای سرم بد شکسته شد من با لـباس مشکی و ایـنها لـباس نو یعنی عـزای دختر زهرا خجـسته شد دسته گـلـت به بوتـۀ خاری پـنـاه برد لشگـر برای یافـتـنـش چـند دسـته شد |